هنگامی که من کار یوهان را در جواهرات شروع کردم ، نانای من قبلاً سومین نبرد خود را با سرطان تخمدان از دست داد. من توانستم قبل از بدتر شدن او و همچنین بقیه خانواده ، وقت بیشتری را با او بگذرانم. اولین باری که حلقه گل را دیدم ، فکر کردم طراحی منحصر به فردی است.

وقتی نانا گذشت ، من می دانستم که می خواهم یک حلقه با گل رز زرد از مراسم تشییع جنازه او تهیه کنم. وقتی این موضوع را با خانواده ام به اشتراک گذاشتم ، همه آنها نیز علاقمند بودند. پاپا پل من سالها پیش حلقه عروسی خود را در باغ از دست داد و فکر می کردم این جایگزینی مناسب است. شوهر ، فرزندان ، داماد و نوه های لاسیل ، حلقه های خود را ساختند. داماد ، نوه و نوه وی در زندان دست و پنجه نرم کرد.

خاطره مورد علاقه من از نانا زمانی است که با او از طریق تلفن صحبت می کردم. از آنجا که او در تگزاس متولد و بزرگ شده است ، اما بیشتر زندگی خود را در ویسکانسین گذراند ، او ترکیبی از هر دو لهجه را داشت. وقتی از تلفن خداحافظی می کردیم ، بعد از اینکه گفتم دوستت دارم ، او همیشه با لهجه بی نظیر خود می گفت ، “من تو را خیلی دوست دارم عزیزم” این همان چیزی است که من انتخاب کردم که در قسمت حلقه من حک شده است. او زنی عمیق بود که عاشق خواندن بود و در گروه کر کلیسا بود. او همچنین یک کتابخانه در کتابخانه محلی بود و عاشق خواندن بود.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *